زنان گمنامی که در قشون ستارخان میجنگیدند
[ad_1] ایسنا/آذربایجان شرقی میخواستند زخمش را ببندند، مجروح اصرار میکرد که دست به لباس او نزنند، و بگذارند جان بدهد، تعجب کردند، بالاخره ستارخان نصیحت کرد که موافقت بکند تا زخم او را ببندند. مجروح از روی ناچاری گفت “من مرد نیستم، دخترم و میل ندارم لباس از تن بکنم”. ستارخان منقلب و چشمانش پر … Read more